نمی دانم کدام شیر پاک خورده ای دوست یا دشمن البته بیشتر باید دوستی باشد که بنده را ناخواسته در یکی از گروه ها ی مجازی شهرستان بهاباد عضو کرد.
نمی دانم تقدیر بوده یا تدبیرآنچه خود برداشت کردم قبل از آنان که تدبیر باشد تقدیر بوده بگذرم به خاطر بیماری جسمی که سال های سال است مهمان بدن رنجور و نحیف من است تصمیم گرفته بودم فعالیت رسانه ای خود را بعد از سالها تقلیل داده و کنج خلوت را برگزینم تا شاید توشه ای ناچیز برای کوچ ابدی مهیا کنم.
ولی نمی دانم چرا دریک شب رمضانی که از سر بی خوابی سری به این گروه مجازی بهاباد زدم توبه ام را شکستم یادم از تک بیت شاعر تک بیتی های صائب تبریزی افتاد که گفته :
مست شد،خواست که ساغر شکند،عهد شکست
فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند مست!
هر چه مطالب خواندم بیشترآشفته شدم یادم از ۱۰ سال قبل و حتی ۳۰ سال قبل بافق افتادم بی نهایت دلم گرفت که چرا راهی که ما مردم بافق آزمودیم و نتیجه ای جز شکست ندیدیم امروز تعداد معدودی از عزیزان بهابادی طی می کنند.
چه دردناک است خودکشی امروز این دوستان در بهاباد و چه رنج آور خود تخریبی یادم از شعر زیبای شهریار افتاد چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد
نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد
چو تنها کرد هریک را به تنهایی بدو تازد
چنان اندازدش از پا که دیگر سر نیفرازد
مردم فهیم بهاباد یادم نمی رود روزی مردی از خطه ی بافق سکان مدیریت بزرگترین مجموعه ی معدنی بدست گرفت مرحوم مهندس دهستانی بچه ی کویر بود درد مردم را داشت گرمای ۵۰ درجه بافق، طوفان شن های روان ، فقر، محرومیت و چپاول ثروت خدا دادی مردم را در سی سال گذشته دیده بود.
مردانه عمران و آبادانی بافق را شروع کرد آن روزها مافیای زر و زور تزویر که پیشرفت بافق را نمی خواستند و نان خود را در تنور چپاول حق مردم بافق می دانستند عریضه ها نوشتند و جریده ها چاپ کردند و در اثر خواب غلفت ما مردی را از ما گرفتند که نبودش بافق را سی سال از پیشرفت باز داشت و بعد از مرگش آنگاه که او را خاک می سپردیم فریاد وا افسوس مان گوش فلک را کر می کرد اما چه سود او در دل خاک است و معدن چغارت ما مانند گوشت قربانی تقسیم شد.
نمی خواهم از فرماندار بهاباد حمایت کنم نمی خواهم بگویم عباس اقبال بهاباد ی مبرا از هرگونه خطا و اشتباه است حتما مشکلاتی هست بنا نیست که مدیری بری از هرگونه خطا باشد اصلا شاید آقای اقبال نخواسته باشد بنده از او حمایت کنم خدا را به شهادت می گیرم بنده ایشان را حدود ۲۰ سال است که از نزدیک ملاقات نکردم حتی تلفنی هم صحبت نکردم حتی از دست ایشان عصبانی هم هستم به خاطر الحاق ۳۴ نقطه به شهرستان بهاباد.
ولی انچه از مدیریت قوی ایشان در صحنه ی اجرایی می دانم کفر محض است اگر حق را نگویم مردم مومن و ولایتمدار بهاباد بیایید دست به دست هم بدید و مهین خویش را کنیم آباد .
یادتان نرود کس نخارد پشت من چز ناخن انگشت من .
بهاباد امروز با بهاباد ۵ سال قبل غیر قابل مقایسه است امروز در پناه دولت تدبیر و امید غلیرغم نبود اعتبارات پروژه های خوبی در بهاباد در حال اجرایی شدن است نگذارید فرصت سوزی شود مگر بهاباد اولین شهری است که عباس اقبال فرماندارش شده ؟
ایشان سابقه فرمانداری شهرهایی را دارد که حداقل ۱۰ برابر جمعیت و وسعت بهاباد را داشته بگذریم در سفر اجباری هستم امیدوارم مردم بهاباد خود حدیث مفصل بخوانند از مجمل و درد دل یک نفر از شهروندان بافقی را به چشم یک تجربه ی تلخ بخوانند و نه یک نصیحت که به قول خواجه شیراز :
حافظ وظیفه ی تو دعا گفتن است و بس
خواه مدعی پند گیرد و خواه ملال ضمن آروری قبولی طاعات اگر عمری باشد و قابض الارواح فرصتی داد بقیه درد هایی که ما کشیدم و چوب هایی که از تفرقه خوردیم باشد برای مجالی دیگر ما را از دعای خیر خود فراموش نکنید
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 21,نوامبر,2024